راه باز است.
معبرها همه پاک شده اند.
لا به لای سیم خار دارها؛ پلاک ها چشمک می زنند و شهدا هنوز ایستاده اند و با سر انگشت وفا؛ نقطه ی رهایی را نشان می دهند.
خط هنوز شکسته نشده است ، کوله پشتی بسیجی ها لب خاکریز نشسته است.
فرمانده فریاد می زند :
سنگر بکن ای برادر " امروز هم روز جنگ است"
امروز قلمها؛ سر نیزه تفنگ است
امروز میدان معنا ، خود عرصه ی کارزار است
هر واژه یک گلوله ، هر جمله ای یک تفنگ است
قلمهایی به عدد اراده ها .
باید دست به کار شد . اینجا مجنون است ، جزیره عاشقان .
صدای فرمانده از لابه لای نیزارها تا اعماق تاریخ می رسد.
" اگر ماندید ، بنویسید ، حقانیت و مظلومیت این بچه ها را ."
این اثر تراوش قلمی است که راه را باز می بیند
و به آنسوی افق می نگرد .
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی.
عشق داند که درین دایره سرگردانند
درباره این سایت